آخرالزمان و مهدویّت

العجل یا مهدی العجل یا مهدی

آخرالزمان و مهدویّت

العجل یا مهدی العجل یا مهدی

مهدویت در تاریخ

وظیفة ایجاد یک جامعة سیاسی مستقل‌ (امت) ـ که در درون خود مبارزه‌ای انقلابی را با هر گونه نظام متخاصمی که ممکن بود مانع از تحقق آن گردد می‌پرورد ـ به لحاظ تاریخی بر عهدة خود پیامبر بود؛ آن‌گاه که نخستین سیاست اسلامی را در سال 622 میلادی در مدینه بنا نهاد. رابطه قطعی میان انتصاب الهی نبوت و ایجاد نظام جهانی اسلامی یک جزء جدانشدنی [از آموزة] مهدویت در اسلام است. در نتیجه‌ انتظار می‌رود که مهدی به دلیل انتصاب خود به عنوان وارث پیامبر و خلیفه خدا این آرمان متعالی را...  وظیفة ایجاد یک جامعة سیاسی مستقل‌ (امت) ـ که در درون خود مبارزه‌ای انقلابی را با هر گونه نظام متخاصمی که ممکن بود مانع از تحقق آن گردد می‌پرورد ـ به لحاظ تاریخی بر عهدة خود پیامبر بود؛ آن‌گاه که نخستین سیاست اسلامی را در سال 622 میلادی در مدینه بنا نهاد. رابطه قطعی میان انتصاب الهی نبوت و ایجاد نظام جهانی اسلامی یک جزء جدانشدنی [از آموزة] مهدویت در اسلام است. در نتیجه‌ انتظار می‌رود که مهدی به دلیل انتصاب خود به عنوان وارث پیامبر و خلیفه خدا این آرمان متعالی را بر روی زمین تحقق بخشد.

در قرن اول، عوامل تاریخی و جامعه‌شناختی پس از رحلت پیامبر ـ در سال 632 م ـ در تشدید امیدها و انتظارات مربوط به مهدویت در جامعه اسلامی مؤثر بود؛ به‌ویژه در میان کسانی که به دلیل شیعه بودن ـ پیروی از علی‌بن‌ابیطالب و طرفداری از ادعای وی نسبت به خلافت ـ مورد آزار و اذیت واقع می‌شدند. هنگامی که خلافت در سال 661 م از دست 
بنی‏هاشم (طایفة پیامبر) ـ که ادعاهای سلالة علی(ع) را تأیید می‌کردند و مشتاقانه در انتظار بازگشت ((‏عصر طلایی)) پیامبر بودند ـ خارج شد، بسیار نا امید و سرخورده شدند. از آن پس، اندیشه [خلافت] یک رهبر کامل و امام منصوب از جانب خداوند همواره در میان مسلمانان ـ در میان شیعیان به گونه‏ای خاص ـ مورد تأکید واقع شد. اگر ‌چه علی و پسرش حسین، چه بسا مفهوم غیر معاد‌شناختی مهدی تلقی می‌شدند امّا این فرزند علی، ((‏محمد‌ بن ‌حنفیه)) بود که مهدی موعود معرفی شد و تصور می‌شد که او از شناخت باطنی لازم برای نجات پیروان خود از ظلم و ستم و ایجاد جامعه‌ای مبتنی بر عدالت برخوردار است.
وقوع جنگ‌های داخلی و وضعیت آشفته آن، در ایجاد اندیشه منجی مسیحایی نقش بسیار زیادی داشت. منجی‌ای که در وهلة نخست، باید ظلم‌های وارد شده بر ستمدیدگان را جبران و عدالت را برقرار نماید (که منظور شیعه از این عدالت بر‌اندازی خلافت ظالمان و بازگشت به اسلام ناب است) و در مرحلة بعد، جهان را به دین اسلام در ‌آورد. اختلاف‏نظر دربارة مصداق مهدی، ‌عامل عمده تفکیک فرقه‌ها در میان فرقه‏های گوناگون شیعه می‏باشد. شیعه منتظر عدالت است و به تعبیر مکرر آن‌ها ـ که حاکی از اعتراض بنیادین اجتماعی است ـ هنگامی که غیبت الهی به سر آید و مهدی ظهور کند، ((‏جهان پر از عدالت خواهد شد؛ همان‌گونه که هم‌اکنون پر از بی‌عدالتی است)). این انتظار فقط امید به آینده نیست بلکه نوعی ارزیابی مجدد در هر دوره از حیات اجتماعی و تاریخی است. هر نسل به دلیلی تصور می‏کرد که ممکن است مهدی در زمان آن‌ها ظهور کند و با دعوت به ایجاد تحول عظیم اجتماعی به وسیله خود آن‌ها و تحت فرمان او و با وعدة کمک الهی در صورت نیاز، ایمان آن‌ها را محک بزند. در نتیجه، گرایش‌های مربوط به مهدویت عامل نگرش‌های بدعت‌گذارانه و حتی ستیزه‌جویانه در میان شیعیان گردید. قدرت‌های حاکم از این قیام‌های انقلابی هراس داشتند و آن‏ها را به خاطر عواقب بالقوه ویرانگر و آشوبنده‏شان، به شدت سرکوب می‌کردند.
چند فرد ماجراجو از طرفداران شیعه، در دهه‌های آخر حکومت امیه، انقلاب‌هایی را برنامه‌ریزی و هدایت کردند. مهم‌ترین آن‌ها انقلاب بنی‌عباس بود که بر اساس مبانی عمدتاً شیعی، تبلیغات بسیار مؤثری را برضد خاندان امیه به راه انداخت که با انتظار مهدویت نیز انطباق داشت. عباسیان توانستند بنی‌امیه را سرنگون و در قرن هشتم سلسله خود را پایه‌گذاری کنند.
انقلاب فاطمیون در قرن دهم، شورش دیگری بود که حمایت مردمی قابل توجهی را به دست آورد. این قیام برای آرمان خود، طرفداران بسیاری یافت و موفق به تشکیل حکومتی شیعه در آفریقای شمالی شد. در این مورد نیز پیش‌گویی دربارة مهدویت برای ایجاد نظم اجتماعی آرمانی مورد تأکید بود. در این قیام نیز رهبر آن از ایدئولوژی شیعه بهره گرفت و حتی از عنوان مربوط به مهدویت شیعه، یعنی ((‏المنصور)) (فاتح) و ((‏المهدی)) استفاده کرد.
اما همة تلاش‌های شیعه موفقیت‌آمیز نبود و زمانی که پیروان آن با شکست‌ها و آزارهای پی‌در‌پی مواجه شدند، دیگر تلاش برای نیل به تحول انقلابی را کنار گذاشتند. با این تغییر سرنوشت، ایدئولوژی شیعه به ابزاری عمده برای هر مسلمانی که به تحول بنیادین می‌اندیشید، تبدیل شد و در قالب تعالیم مهدویت باطنی تداوم یافت. عنوان مهدی، دیگر معنی اقدام سیاسی لحظه‏ای و مستقیم را در خود نداشت. سرخوردگی طرفداران پیشگویی‌های مهدویت به تدریج از تأکید بر مهدی به عنوان قدرت سیاسی، به اصلاح دینی تبدیل شد و باز هم حیات اجتماعی و عمومی مسلمانان را تحت تأثیر قرار داد. مهدویت هم‌چنان نشانگر آرمان‌گرایی امت بود؛ یعنی امید به اینکه روزی اسلام با همة لوازم سیاسی و اجتماعی خود، به خلوص اولیة خود بازگردد. عقیده بر این بود که رسالت اولیه و تاریخی اسلام ـ یعنی ایجاد جامعه‌ای آرمانی تحت هدایت الهی ـ در لوای حکومت مهدی و در آینده تحقق می‌یابد. 
در کتاب‌های مستقلی که شامل معارف باطنی درباره وقایع آینده (بلایا و منایا) است روایاتی از پیامبر و امامان ذکر شده و حوادث تاریک آینده به گونه‌ای پیش‌بینی شده است که هر نسل جدیدی از مسلمانان می‌تواند گرفتاری‌ها و امید‌هایش را در آن‌ها منعکس ببیند.
پیش از پایان قرن هشتم، بیشتر مسلمانان خلافت تاریخی را تداوم مقام دنیایی پیامبر می‌دانستند که به دور از هر گونه پیش‌بینی معاد‌شناختی بود. این نقش معاد‌شناختی به((‏خلیفة آیندة خداوند))، مهدی، محول گردید و این، کانون اصلی اعتقاد اهل سنت درباره میراث مهدویت پیامبر را شکل می‌داد.
اما زیرمجموعه‌های مختلف شیعیان بر ضرورت تداوم اقتدار دنیوی و معنوی پیامبر در شخصیت یک امام منصوب از جانب خداوند برای هدایت جامعه به سوی رستگاری نهایی تأکید کرده‌اند. این اصل اساسی شیعیانی بود که خلافت تاریخی را نفی می‏کردند و آن را مداخله بشر در تحقق طرح الهی می‌دانستند و در انتظار ظهور مهدی به عنوان احیاگر نظام آرمانی اسلام بودند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد